شناسایی و پاکسازی محورهای مینگذاری شده برعهده ما بود. یکی از رزمندگان ارتشی که در آن زمان به عنوان نیروی مردمی در جنگ حضور داشت «علی خانزاده»نام داشت که از قد و قوارهای درشت برخوردار بود و اسم مستعارش را «علی شیر» گذاشته بودیم. او از ارتش به گروه ما که «اخلاص» نام داشت پیوسته بود. عمده نیروهای گروهمان را نیروهای جهاد سازندگی سبزوار و خراسان تشکیل داده بودند. فرمانده این گروه بر عهده شهید محمد فاضل بود که با شهادتش من فرماندهی گروه را بر عهده داشتم.
برای اجرای دقیق عملیات حدود یک ماه کار اطلاعاتی، شناسایی و عملیاتی انجام دادیم تا این که سه چهار روز مانده به روز عملیات علی مریضی دشواری گرفت و عملیات چندین بار به تعویق افتاد تا این که در ایامی که علی در بیمارستان بستری شده بود آقای شمخانی به مقر ما آمد و قرار شد که نیمه شب عملیات آغاز شود.
پس از اقامه نماز مغرب و عشاء برای عیادت از علی به بیمارستان سوسنگرد رفتم. در پایان هنگام خداحافظی به علی گفتم که قرار است امشب عملیات انجام شود. او در حالی که رنگ صورتش زرد بود و لباس بیمارستان به تن داشت و «سرم» در دستش بود از تخت برخاست و لباس رزمش را پوشید. یکی از دانشجویان پزشکی با او مخالفت کرد. اما علی به او محل نگذاشت. به مقر آمد و اسلحه و نارنجک را برداشت و ساعت حدود دو بامداد به راه افتادیم. در راه شعارهای انقلابی میدادیم اما پیش از آنکه به نخلهای برسیم ساکت ماندیم که رمز عملیات که «الله اکبر» بود اعلام شود.
علی خانزاده رزمنده وسط تصویر
از آنجایی که کار شناسایی و پاکسازی میدان مین در جناح راست عمل کننده را من و علی انجام داده بودیم میدانستیم که در نزدیکی خاکریز دشمن چند مین هنوز خنثی نشده وجود دارد. اگر همه مینها را خنثی میکردیم احتمال داشت که عراقیها متوجه شوند و معبر لو برود.
دستور بود که در شب عملیات فرمانده که من بودم در وسط ستون قرار بگیرم. برای همین تا قبل از رسیدن به میدان مین، در وسط ستون حرکت کردم اما پس از آن در نوک ستون قرار گرفتم. نفر بعد از من بیسیمچیام بود و سومین نفر نیز علی خانزاده قرار داشت. سه نفری به معبر رفتیم تا اینکه به مینهای خنثی نشده رسیدیم. مدل مینها جهنده بود و با سیمهای نازکی به عنوان تله کارگزاری شده بودند. چون کاملا معبر را شناسایی کردهبودیم ابتدا من از مینها عبور کردم سپس بیسیمچی پشت سرم آمد اما به یکباره صدای انفجاری به هوا برخاست. علی خانزاده به روی مین رفته بود و از نیمه بدن به شدت مجروح شده بود. باید بر احساسمان غلبه میکردیم برای همین فرصت نبود که پیش او بروم اما با چشمانم میدیدم که بسیار آرام به ما نگاه می کند و پس از چند دقیقه به شهادت رسید. اگر آنجا میماندیم عراقیها ما را زیر رگبار میگرفتند برای همین به مواضع دشمن حمله کردیم و توانستیم آن محور را باز کنیم.
علی خانزاده یکی از گمنامهای عملیات امام مهدی بود که در سوسنگرد به شهادت رسید.